

حاج محسن غفاری در سال ۱۲۹۸درروستای میاب بدنیا امده بود البته تولدشان روزی بود که تونل خط اهن در دره دیز از دوطرف بهم رسیده بود و کارگران میابی به این خاطر به مرخصی امده بودنددر نوجوانی به علمدار آمده بودند درسال۱۳۱۸درشهربانی استخدام شده بود ودر سال۱۳۲۰ در کلانتری سیه رود خدمت میکرد میگفت روز سوم شهریور صبح زود سربازان روسی با گذشتن از رود ارس در همه جای سیه رود مستقر شده بودند.ودنبال نیروهای دولتی بودند اون روز ما دونفر مامور در شهربانی بودیم وتوانستیم با کمک اهالی سیه رود در یکی از باغات مخفی شویم چند روزی غذا و...برامون می آوردند تا اینکه قرار گذاشتیم برامون لباس شخصی تهیه نمایند و از اونجا بریم چون احتمال داشت سربازان روسی مطلع شوند و......البته نیروهای دولتی رو که دستگیر و به زندان نخجوان میفرستادند که در وضعیت بدی این کار انجام میشد و افراد زیادی در حال انتقال یادر داخل زندان جانشان را از دست دادند.بالاخره روز چهارم با لباس شخصی به کمک اهالی از روستا بطرف روستای الوان خارج شدیم ودر اطراف روستای الوان تفنگهایمان را جایی مخفی کردیم و از طریق کوههای مسیرمان بطرف مرند حرکت کردیم در مسیرمان با کمک چوپانها و اهالی روستاهایی که برخورد میکردیم توانستیم دوروزه بعد به مرند برسیم وخودرا به شهربانی مرند معرفی کردیم.
منبع: کانال تلگرامی آوای جلفا
در سوم شهریور سال 1320 هجری شمسی ارتش شوروی از طریق پل چوبی وپل آهنی مرز جلفا وارد کشور عزیزمان شدند که در این راستا همه سربازان ومرزبانان فرار کردند فقط سه نفر از سربازان مقاومت کردند وبعداز وارد شدن روسها خودشان پیکرهای پاک این شهدا را درست مرز وکنار رود ارس بخاک سپردند
امروزه مزار این سه شهید در مرز ایران و نخجوان , در جوار پل فلزی جلفا , محل زیارت و بازدید مسافرین است.
نام و مشخصات شهدای سوم شهریور
شهید سرجوخه ملک محمدی - فرمانده
شهید عبدالله شهریاری - فرزند حیدر - سرباز
شهید سید محمد راثی هاشمی - فرزند میر جعفر – سرباز
ولی موضوع اصلی این است که ارتش پیاده روس از طریق راه روستایی سه سران لووارجان از سمت حاچا مابین کوه قانلی داغ وقلئش به طرف روستای میاب سرازیر شدند ورعب و وحشت مردم را فرا گرفت در این میان چند نفر از مردان آن روز بدلیل کار در آن سوی ارس به زبان روسی مسلط بودند ومردم ایشان را به نمایندگی از طرف مردم به حضور فرماندهی پیاده ارتش روس فرستادند تاقضیه را حل وفصل نمایند و آن مرد علی میابی (عادلی) فرزند خلیل از طایفه ی اسماعیل بیگ بود وعلی با فرماندهان روس صحبت کردند وفرماندهان روسی گفتند که به مردم بگویید ما با مردم و زن و بچه کاری نداریم وماموریت ما چیزدیگری است و در آشاغی کفشن وکش اطراق کردند ودر این میان یکی از چتربازان روس که در یوخاری کفشن به زمین نشسته بود بخاطر اینکه چترش را گم کرده بود به یک نفرمیابی ظنین شده وایشان که از سر زمین کشاورزی برمیگشت مورد تهاجم ایشان قرار گرفت ومتاسفانه جانخود را از دست داد . بعد از اتمام جنگ جهانی دوم روسها میاب را ترک کردند
به نقل از حاج عبدالهاشم امدادی میاب فرزند مرحوم حسین خیاط
روستای میاب ازتوابع شهرستان مرند وجلفا